دو ترم فیزیک
در حد فاصل خنک شدن نسکافهام برایتان مینویسم که:
این چندصباح که دانشگاه باز شده تازه دریافتهام دانشجویی یعنی چه و چقدر من محتاج این نقطه از فضا و زمان بودم. جایی که فارغ از دغدغههای مالی بتوان وسط کتابخانه روی زمین نشست و ساعتها خواند که وقتی از ذوق پیدا کردن یکی از کتب ریاضی به زبان اصلی در خودت نمیگنجی نگاهت به درسنامههای زبان اصلی فاینمن گره بخورد. جایی که وقتی با دمپاییهای آبی حمامیام برای حل سوال پای تخته میروم استادرجایی کلی از استایلم تعریف و تمجید کند و دست آخر مهر تاییدش را با جملهی " من که موافقم و این خوبه" تکمیل کند =) جایی که وقتی با آشفتگی محض حول ساعت20 پیش استادموسوی میروم با صمیمت و ذوق برایم از کوانتوم بگوید و دلگرمم کند به ادامهی مسیر. اینجا یک دانشجوی ترم6 با پرویی محض به دفتر استاد تمام کیهانشناس میرود و میگوید حرفهایش در مقاله تبیین علمی نیست و اسطورهایست. هنگام خروج هم پروفسور رزمی یکی از این خوراکیهای آردی شیرینمزه بدهد دستت. اینجا استاد فاضل با موهای پریشان لخت، لباس چروک و ریشهای بلندش آرامت میکند که تو روی این کره تنها نیستی و میتوان خود بود و خود ماند حتی پس از 40سالگی. اینجا سرشار از فوتون است؛ روشنی بخش، پرانرژی.
راستی نسکافهام سرد شد.
حالت رو درک میکنم از دانشگاه :)
یک عدد ترم ششی که فقط ی ترم دانشگاه رو دیده بود:)
موفق باشید🌱