روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن
  • ۰۲/۰۲/۰۲

متولد آه مهر

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۰۲ ب.ظ

درباره‌ی پرونده‌ی باز متهمی که #فیزیک می‌خواند تا میان اعداد و معادلات #خدا را بیابد

تا جنون فاصله‌ای هست از اینجا که منم

من زهرا معدن‌کن هستم. متهم ردیف نوزده، شماره‌ی یازده. از سن قانونی‌ام ده سالی گذشته و هر چه قاضی حکم کند، بی‌درنگ اجرا می‌شود. اینکه چرا پرونده پس از چندین سال هنوز  باز است، به دلیل عدم احراز جرم این‌جانب می‌باشد. جرمم چیست؟ می‌گویم: همه چیز از مهرماه هزار و سیصد و هفتاد و نه آغاز شد. از اتاقک تاریکی به جهانی پر از نور وارد شدم البته الظاهر! نافم را که بریدند، دستم آمد که این عالم، عالم وابستگی و دل‌بستگی نیست. دست آخر از هر چه باید ببری. عالمی که تازه واردش شده بودم #دنیا نام داشت و الحق که نام برازنده‌ای بود. دنیا به معنای واقعی کلمه «دنیا» بود. این را زمانی فهمیدم که خواندم سر یحیی را بریدند و وقتی حس کردم که اولین قطره‌ی اشک در روضه روی گونه‌هایم سر خورد. ده- دوازده سالی در #حیاط خانه‌ی روستایی‌مان #حیات داشتم. بعد از آن به خانه‌ای دیگر در شهر منتقل شدم و با خانواده‌ای به نام #سمپاد آشنا شدم. زندگی در این خانه اندکی سخت بود اما جذاب بود. تلخی داشت ولی مزه‌ی شیرینی‌هایش هنوز زیر زبانم است. در خانواده‌ی جدید، اعضایی را یافتم که گویی با هم از #مریخ به #زمین تبعید شده بودیم. کره‌ی‌مان با کره‌ی زمینیان فرق داشت. علایق‌مان به سلایق‌شان نمی‌خورد. دست رفقای مریخی‌ را گرفتم و با هم زدیم به دل هر چه تفکر انحرافی بود؛ از آتئیست‌ها گرفته تا ماسون‌ها! تفریح‌مان بحث و جدل با تفکرات و جریان‌های مختلف بود و گه‌گاهی در این کشاکش خودمان هم #آگنوستیک می‌شدیم! در این کارزار آن‌قدر خاک‌بازی کردیم که دست آخر به «صراط مستقیم» چپه شدیم! سال هشتم متوسطه‌ی اول، کف مدرسه‌ی سمپاد را کرده بودیم «دانشکده‌ی علوم سیاسی» و بزرگ‌تری نبود که ما را به مسلک «بروکشکتوبسابیسم» حواله نکند! دبیرستان اما فضا آرام شد. دو طیف بیش‌تر نداشتیم؛ مهاجرین و انصار! یا اپلای یا «عقل تو کله‌ات نیست». راست هم می‌گفتند. آن عقل «معاش‌اندیش» را خیلی وقت پیش با حرف‌های «سیدمحمد حسینی بهشتی» خاک کرده بودیم. متوسطه‌ی دوم اما از دوستان مریخی جدا شدم. «علوم انسانی» جایی در مدرسه‌ی سمپادمان نداشت و جبر روزگار بین من ریاضی و رفقای انسانی جدایی افکند. سمپاد است دیگر... عنایات آقایان به علوم انسانی است دیگر... یازدهم نقطه‌ی عطف دیگری در زندگی رقم خورد و به طرفئالعینی خود را وسط «انجمن اسلامی دانش‌آموزان» یافتم. «اتحادیه‌ی انجمن اسلامی دانش‌آموزان» قرارگاهی بود برای مریخی‌ها. بنا بود مکانی برای تنفس روح‌مان باشد. آن سال روز پدر برای پدرمان یک تسبیح شاه‌مقصود از حریم امام رئوف گرفتیم و راستش هر وقت که در عکس‌ها تسبیحی در دست آقای‌مان می‌بینیم، قند در جام دل‌مان مذاب می‌شود که شاید این #تسبیح همان تسبیح باشد و الخ. سال نود و هشت با دیوی به نام #کنکور سرشاخ شدم و زمانه ما را به شهر قم کشاند. زیارت اول‌‌مان با رفقا اتفاقی از «باب‌العلم» سر در آوردیم و سرخوش از اینکه خانم ورودی وی‌آی‌پی برای دانشجویان مجاورش گذاشته! (در گوشی بگویم: ذوق‌مرگ شدیم!) حال این متهم که پرونده‌اش سال‌هاست باز است، فیزیک‌خوان شده تا میان اعداد و معادلات «خدا» را بیابد. شایان ذکر است؛ قبلا با خواندن نظریات داروین به #خداوند ایمان آورده بود اما #ایمان کافی نیست. تا الان یحتمل متوجه جرم متهم شده‌اید. بله! مظنون به #جنون است. این متهم که شاهدان عینی یعنی اهالی زمین به «جنون» بل «+جنون» جنابش اعتقاد دارند، در سلول تاریکش نشسته و دل‌بسته به شمعی به نام #چمران و به‌واسطه‌ی باریکه‌ی نوری به نام #طبیب منتظر روشنایی است. خلاصه که حتی شما خوانندگان این قلم دیوانه هم می‌توانید ما را #مجنون بخوانید؛ نکته این‌جاست که «و ان یکاد» آخرش خوش است!

___________________________________________________

منتشر شده در شماره‌ی نهم #حق

۹۹/۱۱/۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی