روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن
  • ۰۲/۰۲/۰۲

تنها امید جان من تنها نبود

شنبه, ۵ آذر ۱۴۰۱، ۰۲:۱۶ ب.ظ

اصرار داشت در جشن میکروفون را از خواننده بگیرم و بخوانم. گفتم اینجا خواندن برایم سخت است، خجالت می‌کشم. عوضش در ماشین تلافی‌اش را در می‌آورم:

 

آمد

آمد اما در نگاهش

آمد اما در نگاهش آن نوازش‌ها نبود

 

متنش خیلی قشنگه دقت کن.

 

لب همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت
 

به این فکر می‌کنم که شاعر چه دردی رو متحمل شده، چه رنجی رو حمل کرده، چه طعم تلخی رو چشیده، چه آتشی درون جانش داشته که چنین شعری رو گفته. خیلیه‌ها! فکر کن! معشوق اومده، تا سر قرار اومده، تا بوسه هم اومده و عاشقِ از همه جا بی‌خبر تازه موقع بوسیدن فهمیده! یعنی بوسیده و اون لحظه اینطور بوده که اِه! تموم شد! داره می‌ره! دیگه این آدم آدم موندن نیست. دیگه نگاهش سرد شده، دیگه غوغای دلش خاموش شده. 

پقی می‌زند زیره خنده.

- اصلا خنده‌دار نیستا! شعر سراسر غمه!

- نه به تو می‌خندم. اون‌قدری که تو الان برای شاعرش داری غصه می‌خوری خود شاعره غصه نخورده.

و می‌خندد... من نیز آرام از تاریکی استفاده می‌کنم و به چشمانم اجازه‌ی فریاد زدن می‌دهم.

من شاعر این شعر نبودم. دوست داشتم این لطافت‌ها از من بجوشد و بماند اما خب من شاعرش نشدم! جای شاعرش هم قرار نگرفتم؛ من همیشه دیر می‌رسیدم. من وقتی می‌رسیدم که معشوق مدت‌ها پیش آن‌جا را وداع گفته بود. دیر می‌رسیدم و در راه هم هرچه می‌خواستم فریاد بزنم تا نرود تا باایستد نمی‌شد، نمی‌توانستم، بر لب لرزان من فریاد دل از ازل خاموش بود. یا نه! شاید اصلا نمی‌رسیدم، که مگر رسیدن جز خود یار است؟ جای پای یار چه؟ مقصد بود؟ شاید! دل‌گرمم می‌کرد، پای گذاشتن جای پایش، کام گرفتن از هوایی که بازدمش در آن دمیده شده بود، این‌ها بود اما...

۰۱/۰۹/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۱)

۰۵ آذر ۰۱ ، ۱۵:۳۵ شاگرد بنّا

منم بودم می خندیدم

پاسخ:
کجای رنج و غم آدم‌ها خنده‌داره دقیقا؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی