روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن
  • ۰۲/۰۲/۰۲

۶ مطلب در آذر ۱۴۰۲ ثبت شده است

فراموش کرده بودم اصرارم بر تنها حمل کردن غم‌ها را؛ اساسا آدمی نیست.

هارب
۱۹ آذر ۰۲ ، ۰۱:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

پیش از این نمی‌دانستم که با کلمات می‌شود انسان‌ها را به آغوش کشید.

هارب
۱۸ آذر ۰۲ ، ۰۰:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

قم که بودم فکر می‌کردم عمده دوستانم تهرانند، اکنون که تهرانم فکر می‌کنم عمده دوستانم قم‌اند. چقدر بی‌عرضه! تراپیست می‌گفت اکنون به هم‌دلی نیاز دارم؛ باید با دوستانم صحبت کنم. دیشب مهندس می‌گفت با دوستانم بیرون بروم، گفتم دوستان زیادی ندارم.

هارب
۱۴ آذر ۰۲ ، ۱۷:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

پدر گلایه می‌کند. می‌گوید همه چیزم شلاقی است. نمی‌دانم از چه گلایه می‌کند؛ دست‌پخت خودشم. این طوفان، این ویرانگر، این شلاقی را خودش پرورده.

هارب
۰۹ آذر ۰۲ ، ۱۰:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

برای لحظاتی دیگر نخواستم ابراهیم باشم؛ دلم می‌خواست یونس باشم. دل‌زده و بزدلانه به قعر دریاها بگریزم.

هارب
۰۶ آذر ۰۲ ، ۱۴:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

از طبقه‌ی پایین خیره شده، انگار چهره‌ام پر از نوشته است و او با دقت می‌خواند. ایستگاه که نشسته بودم و گنجشک‌ها را دنبال می‌کردم هم خیره بود. من هم خیره می‌شوم، چند ثانیه، خیره می‌ماند، به تخمم می‌گیرم و می‌خوابم.

هارب
۰۱ آذر ۰۲ ، ۱۰:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر