هرچه بر من میرود از این من خر میرود
شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۳:۲۱ ق.ظ
از دختر۳سال پیشی که کاملا مسکوت بود و همه را طرد کرده بود تا دختری که این چندماه در ته غار نماند راه درازی طی کردم. یک ظهر متین جلویم ایستاد و با براهینی روشن و منطقی استوار قانعام کرد که خفهخوانِ مرگ نگیرم، که دریافت دوستانم از رنج من بسیار کمتر از دریافت خود من از رنج من است، که از هراس غمگین کردن و رنجور ساختن آنها به گوشهی تنهایی خودم نخزم، که ارتباطم نگلسد! این آدمِ سلیمدل اما آن روز در مقابل متین تسلیم شد طرد نکرد و لب به سخن گشود و ماحصل آن همه تلاش مذبوحانه برای سخن گفتن شد از زبان دوستی که کیلومترها با او پیادهروی کرده بودم به مراتب و وضوح دراما کویین خوانده شوم.
۰۳/۰۲/۰۱