میروم آنجا که مرا منتظرند
تقریبا تمام شد. دانشگاه شهید بهشتی را بیخیال شدم و بنا دارم به صنعتی اصفهان بروم. با رتبهی کنکورم هم یا شریف میآورم یا تهران اما نمیخواهم به شریف بروم یا تهران.
من در تصمیمگیری برای انتخاب دانشگاه مقصد پس از مشورت و صحبت با آدمهای مختلف و فکر کردن فاکتورهای زیر را لحاظ کردم:
پشتوانهی علمی دانشگاه در گرایش مورد نظرم
این تصور که شریف یا تهران در همه چیز بهتریناند جو کودکانهای بیش نیست. فیالمثل شریف در اطلاعات کوانتومی بهترین است اما در ذرات فاجعه! تهران در اکثر موضوعات متوسط است. بهشتی در فوتونیک، اپتیک و فیزیک نظری بهترینِ کشور است و الخ...
سختگیری در نمره
یک وقتی دکتر شجاعی بهشتی به من گفت خیلی خودم را درگیر استاد پایاننامه نکنم. پایاننامه تنها 6 واحد از دروس من است و طبعا تاثیر نمرات سایر دروس در معدل من بسیار بیشتر است؛ دروسی که اتفاقا در انتخاب اساتید آن مختار نیستم. در رشتهی فیزیک آنطور که من دریافتم دانشگاه بهشتی بسیار سختگیر است در این مورد. شریف به سهولت مشهور است و تهران هم اوضاع خوب است.
استاد پایاننامه
هنگام ثبت درخواست برای دانشگاه شهید بهشتی از ما خواسته شده بود اساتیدی که میخواهیم با آنها کار کنیم را هم ذکر کنیم. برای من تعجببار بود که چرا باید اینها را از الان مشخص کنم. با زینب که صحبت کردم گفت طبیعی است و خود او برای ارشدش ته اساتید را در آورده بود. اگر اهداف بزرگی در سر دارید باید هرچه سریعتر خودتان راجمع و جور کنید! البته در دوران کارشناسی باید به فکر باشید. به شاخههای مختلف سرک بکشید و ناخنک بزنید. فیالمثل اگر شما بخواهید ذرات تجربی کار کنید باید به صاصفهان فکر کنید. این متخص رشتهی فیزیک نیست. در هر رشته که باشید فیلدها فراوانند و طبق اصل لانهی کبوتری+عقل سلیم= هر استاد روی یک فیلد خاص مشغول است. شاید لازم باشد برای کار کردن روی فیلد مورد علاقهتان به کردستان بروید. اقل تکلیفتان را با کلیات مشخص کنید: تجربی، نظری، محاسباتی و؟
شهر و آدمها
این شاید برای اغلب مسخره و کم اهمیت باشد اما برای من از مهمترینِ عاملها بود. در تهران وقتی سرتان را بالا میگیرد آسمان خاکستریرنگ است. در مترو کل زاویهی فضاییتان آغشته به آدمیزاد است. یک شهر تهی از فردیت است.
حتما به دانشگاههای مورد نظرتان بروید با اساتید و دانشجویان صحبت کنید. من جو بهشتی را پسندیدم، اساتید گرمی داشت اما در صاصفهان 3تن از اساتید به مرتبه مرا خواسته بودند و خب مگر نباید رفت جایی که ما را منتظرند؟ تجربهی من نشان داده اگر جایی باشید که اساتید حامیتان باشند خیلی زودتر رشد میکنید، مسیر به مراتب هموار است و البته در سیستم فشل و وقتسوز اداری ایران کمتر به زحمت و هزینه میافتید. نیز متروی اصفهان همواره تمیز است و صندلی برای نشستن دارد. فردیت در اصفهان به مراتب پررنگتر از تهران است.
کیفیت خوابگاه و رفاه
چندی پیش که با دکتر گوشه صحبت میکردم تهران و بهشتی را قیاس کرد و گفت از نظر علمی در ذرات همسطحاند بهتر است به عوامل دیگر مثل خوابگاه و... بپردازم. محل زندگی، کیفیت خوابگاه و غذا بیشتر از کلاس درس بر کیفیت درسخواندن شما تاثیر دارند؛ مسائلی مثل وایفای، تعداد نفرات هر اتاق، لباسشویی و... عوامل علمی مهماند اما در درجهی دوم اقل به محل سکونتان جدی فکر کنید.
تفریحات
کار علمی کردن سخت است و استرسزا. آدم اگر وقتی را برای تفریح اختصاص ندهد از پا میافتد. عمده مشکلی که ما در قم داشتیم نبود مکان تفریحی مناسب بود و همین مسئله به آرامش روان و روند تحصیل ما ضربه میزد.
این فاکتورها کلی بود و طبعا هرشخص بسته به رشته و اهدافش از دانشگاه گاهی باید همجهت و و گاهی حتی خلاف جهت موارد بالا باید گام بردارد. فیالمثل برای من سریعتر رسیدن به سرن بسیار مهم بود. درگیر برند دانشگاهها نشوید و در نهایت فراموش نکنید اصلیترین کارکرد دانشگاه امروزه ایجاد شبکهی ارتباطی و لینک شدن با آدمهاست؛ نه درس خواندن.
اینو تو یه همایش انتخاب رشته بهمون گفتن منتها من نفهمیدم لینک شدن با ادما چه مزیتی داره ؟