من کجا باران کجا
دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۴۰۴، ۰۲:۳۸ ب.ظ
هیچ نمیدانم چگونه سر از اینجا در آوردم؛ همسایهی آقای علیمحمدی در لابراتوار فیزیک هستهای. برنامهام این نبود که آچار بهدست شوم و پشت مانیتور دیتا بگیرم. گمان نداشتم بتوانم همسایهی آقای علیمحمدی شوم. این پست را در لابراتوار مینویسم، پسِ اینکه فهمیدم پمپ خلاء خراب است و باید تعویض شود، پیرهن فضانورد سفیدم نیز به برکت آچار به دست شدن سیاه گشته، پشت میزم نشستم، تازه گلها را در آب گذاشتم، باران میبارد...
۰۴/۰۹/۱۱
شگفت انگیزه
علیمحمدی کیه؟