روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن
  • ۰۲/۰۲/۰۲

جان کندن و چاه کندن و...

جمعه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۳:۵۴ ب.ظ

ظهری نشسته بودم به پیچاندن لقمه و چپاندن در دهان. هم‌اتاقیِ جدید از تجربیات و شسکت‌های عاطفی‌اش می‌گوید. می‌شنوم و سعی می‌کنم حتی شده به ظاهر هم‌راهی‌اش کنم. ناگه می‌پرسد: تو می‌خوای چیکار کنی؟

جا می‌خورم. چند ثانیه هوا را مزه مزه می‌کنم و آرام می‌پرسم: دقیقا منظورت چیه؟

- آینده رو می‌گم. می‌خوای چیکار کنی؟

کمی از پروژه‌ها و کارهایم می‌گویم بعد وصلش می‌کنم به پارتیکل فیزیکس و سرن و در نهایت معضلات کوانتوم مکانیکس. به آخر جمله که می‌رسم گویی به آخر خط رسیده‌ام. تمام؟ این همه جان کندن و رنج حمل کردن که حاصل عمر بشود مکانیک؟ هم‌اتاقی دیگر چیزی نمی‌پرسد، ناهار از گلویم پایین نمی‌رود و آش را رها کرده به آوردنده‌ی آش زنگ می‌زنم:

- سلام سید!

به سوالات بعدش که چه؟ تهش که چه؟ و همش همین؟ و نمونه سوالاتی از این تیپ می‌پردازیم که پرداختنش راهی را به کنکور باز نمی‌کند اما برای آسفالت کردن جاده‌ها و جسم‌ها نتجیه تضمینی‌ست!

+ او که همه‌ی این‌ها را می‌دانست چرا چاه می‌کند؟ من آن سال‌هایی که خانه‌نشین بودم به او فکر می‌کردم که چگونه با این‌که خانه‌نشین‌ش کردند اما می‌رفت و چاه می‌کَند.

- شاید من هم باید بروم چاه‌هایم را بکنم.

+ باید گشت چاه‌ها را پیدا کرد.

- چاه البته فرع است.

_____________________________________

ما می‌توانیم هرکدام چاهی داشته باشیم. در مواجهه با چاه‌ها لازم نیست هامیلتونی و لَگرانژی نوشت. لازم نیست درباره‌ی وجود و ماهیت زمین و بیل پرسید و مباحثه کرد. چاه را باید کَند؛ همین!

۰۱/۱۱/۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۱)

چاه‌نامه (۱)

پاسخ:
امروز دکتر موسوی سرکلاس پرسید چرا تریس جابجاگر Lx و Ly صفر شده درحالی که در تناقض با دانش قبلی‌مان است بعد هم نام مرا صدا زد و من مثل زنِ آقای شگفت‌انگیز از تهِ چاه دست‌هایم را کش دادم تا به بالای چاه برسد؛ علت را توضیح دادم و فی‌الفور به سمت تاریک چاه خزیدم. کاش می‌توانستم به دکتر از چالش‌های چاهانه‌ام بگویم تا این‌قدر سر آن کلاس مچاله نشوم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی