روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن
  • ۰۲/۰۲/۰۲

نویسنده‌ی بی‌سواد

پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۹، ۰۱:۵۹ ق.ظ

با این صوادم نشسته‌ام به نوشتن. از روزنامه نگاری شروع شد. حال به کتاب رسیده

امروز یک قرار کاری داشتم برای نوشتن کتاب. کتابی درباره‌ی یک ستاره. دیدند رشته‌مان فیزیک است گفتند شاید از آسمان سر دربیاوریم. منم بی‌تعارف گفتم چنین تجربه‌ای نداشتم و...

حاج اسدی حرفی زد که فک‌مان قفل شد! گفت: «مگر وقتی ما به جنگ می‌رفتیم جنگیدن را بلد بودیم»

خلاصه که قبول کردم. جنگیدن با سلاح قلم را نمی‌دانم اما خب...

 

۹۹/۰۸/۱۵ موافقین ۳ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۱)

منتظر کتابت هستیم:)

پاسخ:
لطف دارید :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی