روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن

غر زدن من باب سنگینی کار بوفه

شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۵:۳۵ ب.ظ

اینجانب به جد دیگر نمت

 

صبحانه کوفت نکرده، ناهار نیز و اکنون؟ پسِ کلاس آز و پای میز گاز و گرمای هوا و آخ. این بطری‌های لعنتی واقعا سنگین‌اند. دارک‌متر است؟ ای خدااااا. راستی دیروز رگرسیون را یاد گرفتم!

۰۲/۰۲/۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۲)

نوبت رگیولاریزیشن رسید!

یاد کتاب ابوالماغل افتادم نمیدونم چرا.

پاسخ:
نمی‌شه برم موت کنم؟ فکر نمی‌کنم بتونم از پس این همه کار بر بیام :_

فلا ک براومدی

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی