روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن
  • ۰۲/۰۲/۰۲

آخر آگوست 2023

پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۲، ۱۲:۲۱ ق.ظ

آگوست سوزناک‌ترین ماه سال است. بهار همواره با عزای دل ما می‌آید اما آتشِ داغِ از دست‌دادن‌های بهار در آگوستِ تاریک شعله‌ور می‌شود و بله من نمی‌دانم این چه رسمی‌ست. آگوست امسال هم چون گذشته جان‌دادن برای دل‌کندن بود و باز هم لوزِر؛ چون همیشه.

شب‌ها تا دیروقت به تو فکر می‌کنم. به «دورت بگردم»های آخر جملاتت. به آن گل‌هایی که پیشت گذاشتم و حسرتش گریبانم را... شب‌ها تا دیروقت نامه‌هایت را می‌خوانم. اگر تو به هنگام تولد فروغ خواب مرا می‌دیدی، بازیگر سکانس‌های خواب من در آگوست تو بودی. دلم می‌خواهد بخوابم. من که بچه‌های دانشگاه متعجب بودند که چگونه با آن میزان کمبود خواب زنده‌ام اکنون اکثر اوقاتم به خواب سپری می‌شود. دلم می‌خواهد بخوابم. این‌که کار یک ساعته‌ی پروژه را سه روز گذشته و انجام ندادم هم مانع نیست. دلم می‌خواهد بخوابم، مدام؛ تا مگر به خواب تو را بینم. غروبی پاشدم شال و کلاه کردم بزنم بیرون که هوا بخورد به سرم مگر کمی خنک شوم و این سردردهای لعنتی تسکین یابند. رفتم به فروشگاه تا در مسیر شاید گپی با آقا خیرالله بزنم و سربه‌سر آقای معدندار گذارم، لختی رها شوم از افکار. چیپس و ماست موسیر خریدم تا بنشینم با فیلم تخدیر کنم مگر پروژه اتمام یابد. امیرحسین در فروشگاه گفت انیمیشن " Elemental" را بینم. ساخته‌ی پیکسار است، استقبال کردم و نشستم به دیدن. اما خب به‌هنگام رفتن «وید» در انتهای انیمشین بعضم گرفت و دلم می‌خواست چون «بروک» گریه کنم.

گاهی دوست دارم انگشت اتهام را سمت تو بگیرم و محکومت کنم اما آخر کار همواره مقصر منم. آدم‌ها از درون خبر ندارند. ناظر بیرونی یک دانشجوی فیزیک را می‌بیند که به معلوم نیست چه مرگش است و سر درسش نمی‌نشیند در زمانی که بیش از همیشه باید سر درسش بنشیند. ناظر بیرونی یک بچه‌ی لوس لبریز از خشم می‌بیند. ناظر بیرونی چه می‌داند به زحمت نفس کشیدن چیست، ناظر بیرونی چه می‌داند حل کردن مدام کوه‌های غم لعنتی آدم را اشباع می‌کند. بیچاره آتش‌فشان‌های به‌ظاهر خاموش

۰۲/۰۶/۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی