روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن
  • ۰۲/۰۲/۰۲

منهدم نشو لعنتی!

چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۲، ۱۲:۱۳ ق.ظ

ماه در آسمان نیست. خوابم نمی‌برد. مادر سکته‌زده؛ خطر البته از بیخ گوش‌مان رد شده. به مو رسانده و پاره نکرده. نمی‌دانم تا کی با تخدیرات لعنتی قرار است این زندگی تخمی را پیش برم. چندی پیش نشسته بودیم با هم‌اتاقی پی برنامه چیدن که خودمان را با گروپ‌تئوری و الکتروداینامیک خفه کنیم. بیان کردم باید زمانی را هم به تفریح اختصاص دهیم. امشب فکر می‌کردم چه خوب که چرندگویی کنتور نمی‌اندازد‌. آدمی که وقت برای فسردگی و اندوهگین شدن ندارد را چه به این خزعبلات. این‌وقت‌ها که دنیا به من وقت زانوی غم بغل کردن را هم نمی‌دهد بیش از هروقت احساس غربت می‌کنم؛ عادلانه نیست و خب کجای دنیا عادلانه بوده

۰۲/۰۷/۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی