دست در دست دوست
جمعه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ۰۴:۰۹ ب.ظ
مهرماه امسال بود، دقیقا پیش از آغاز این شبهای تاریک که همواره لوزر نوشته بودم که اتودی که بنا بود به عنوان هدیه خوب نوشتن امتحان میانترم کوانتوم برای خودم بخرم را نخریدم. نخریدم و در آینده هم هرگز قرار نیست این هدیه را خودم برای خودم بخرم، حتی اکنون که نمرات اعلام شده و کوانتوم پیشرفتۀ1 را با نمرهی کامل پاسیدم. در کنه واقعیت چند شب پیش این هدیه را //][//-/ و و بیگانه و رز برایم خریدند. چندشب پیش به فروشگاه ادایی معروف رفتم و اتود را نیابتا برداشتم ؛)
آمده بود کوی و هنگام بدرقه از کمکخواستن و کمکگرفتن گفت و نکتهی طلاییِ وقتی میتوان رنجِ کمتری به جان خرید چرا بیشتر؟ پسِ آن ثانیه گفتوشنود سعیام بر این رفت از کمکخواستن خجالت نکشم و نهراسم. کمتوفیق هم نبودم. این چندماه بسیار پیشآمد که از دوستانم کمکگرفتم و تکیهکردم و خجالت هم شاید کشیدم اما مانع نشد و خودم البته باورم نمیشود که توانستم؛ هرچند راه درازی در پیش دارم اما برای آغاز توانستم. سر درس کوانتوم چنین شد. به ملاطفت هولم دادند؛ خالق سوداد فوتون روانه کرد، بیگانه فردایش به خیابان وصال کشانیدم، پدیدار با نگاهش فحشبارانم کرد و همپیالهام رز مراتبی جیغ کشید. در پست
۰۲/۱۱/۲۰
زیبا و با کیفیت به نظر میرسه. تشکر که به نیابت از من خریدیش :) اگر یک روزی از نزدیک دیدمت جبران میکنم :)