روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن

دست در دست دوست

جمعه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۲، ۰۴:۰۹ ب.ظ

مهرماه امسال بود، دقیقا پیش از آغاز این شب‌های تاریک که Qfwfq آمده بود کوی و هنگام بدرقه از کمک‌خواستن و کمک‌گرفتن گفت و نکته‌ی طلاییِ وقتی می‌توان رنجِ کم‌تری به جان خرید چرا بیش‌تر؟ پسِ آن ثانیه گفت‌وشنود سعی‌ام بر این رفت از کمک‌خواستن خجالت نکشم و نهراسم. کم‌توفیق هم نبودم. این چندماه بسیار پیش‌آمد که از دوستانم کمک‌گرفتم و تکیه‌کردم و خجالت هم شاید کشیدم اما مانع نشد و خودم البته باورم نمی‌شود که توانستم؛ هرچند راه درازی در پیش دارم اما برای آغاز توانستم. سر درس کوانتوم چنین شد. به ملاطفت هولم دادند؛ خالق سوداد فوتون روانه کرد، بی‌گانه فردایش به خیابان وصال کشانیدم، پدیدار با نگاهش فحش‌بارانم کرد و هم‌پیاله‌ام رز مراتبی جیغ کشید. در پست همواره لوزر نوشته بودم که اتودی که بنا بود به عنوان هدیه‌ خوب نوشتن امتحان میان‌ترم کوانتوم برای خودم بخرم را نخریدم. نخریدم و در آینده هم هرگز قرار نیست این هدیه را خودم برای خودم بخرم، حتی اکنون که نمرات اعلام شده و کوانتوم پیشرفتۀ1 را با نمره‌ی کامل پاسیدم. در کنه واقعیت چند شب پیش این هدیه را //][//-/ و Qfwfq و بیگانه و رز برایم خریدند. چندشب پیش به فروشگاه ادایی معروف رفتم و اتود را نیابتا برداشتم ؛)

۰۲/۱۱/۲۰ موافقین ۲ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۱)

زیبا و با کیفیت به نظر میرسه. تشکر که به نیابت از من خریدیش :) اگر یک روزی از نزدیک دیدمت جبران میکنم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی