روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن
  • ۰۲/۰۲/۰۲

چه شب‌هایی ابراهیم

پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ۰۱:۵۷ ق.ظ

امشب هم یک شب دیگر مانند شبی‌ست که ریپورت پت‌سی‌تی را برای پزشک بردم،

امشب هم یک شب دیگر مانند شبی‌ست که در زمین‌چمن زیر باران با تمام توان دویدم،

امشب هم از آن شب‌هایی‌ست که استخوان‌هایم می‌سوزند،

امشب هم از آن شب‌هایی‌ست که نمی‌دانم فردا چه‌کسی را در آینه خواهم دید...

۰۲/۱۱/۲۶ موافقین ۱ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۱)

متأسفانه/خوشبختانه صبح میشه این شب 

مثل شب‌های دیگه و یه حفره از خودش توی وجودت باقی می‌ذاره

حفره‌ای که معلوم نیست با چی پر میشه، هراس؟ تاریکی؟ نور؟ اشک؟ عشق؟

«اینو می‌نویسم ولی امشب به حرفم توجه نکن، فردا بخون:

چه کسی از فردا خبر دارد؟»

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی