چه شبهایی ابراهیم
پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ۰۱:۵۷ ق.ظ
امشب هم یک شب دیگر مانند شبیست که ریپورت پتسیتی را برای پزشک بردم،
امشب هم یک شب دیگر مانند شبیست که در زمینچمن زیر باران با تمام توان دویدم،
امشب هم از آن شبهاییست که استخوانهایم میسوزند،
امشب هم از آن شبهاییست که نمیدانم فردا چهکسی را در آینه خواهم دید...
۰۲/۱۱/۲۶
متأسفانه/خوشبختانه صبح میشه این شب
مثل شبهای دیگه و یه حفره از خودش توی وجودت باقی میذاره
حفرهای که معلوم نیست با چی پر میشه، هراس؟ تاریکی؟ نور؟ اشک؟ عشق؟
«اینو مینویسم ولی امشب به حرفم توجه نکن، فردا بخون:
چه کسی از فردا خبر دارد؟»