سوم رمضان هزار و چهارصد و چهل و پنج
برنامهی خوابم را برای ماه رمضان تغییر دادهام، نه که پیشتر از این خواب چندان مرتبی داشته بودم ولی خب مشخص بود که شبها باید بخوابم حال اینکه چقدر این باید قابل دستیافتن بود مسئلهی دیگر است اما اکنون بنا دارم تا ظهرها بیدار بمانم و عصرها بخوابم به سبب ماه مبارک رمضان که برای منِ لامذهب هم هرساله مبارک بوده و هست. این بُعد لامذهبی را البته در این ماه به اقل میرسانم، خواسته؛ یعنی فکر میکنم اینطور باشد که در یک ماه سبک زندگیات با ماههای دیگر کاملا متفاوت باشد توفیق است و این اتفاق مبارک در جسم و روحم خودش را نمایان میکند و همیشه در پایان رمضان آرامشخاطرم بیش از دگر ایام میشود. چندی پیش بهوقت صیام که روی تخت خوابگاه دراز کشیده بودم عجیب غرق در آرامش بودم، بهقدر شبی که پیشانی تکیه داده بودم بل بیشتر! رمضان امسال اما به نسبت دیگر سالها برایم سخت است نه به سبب گرسنگی که در ایام معمول هم چنان در تغذیهام بیمراعات و کملطفم که بقول مهندس دائم الصومم. تفاوتش در این است که در رمضان امسال دوری از غذا لاجرم همراه است با دروی از کافئین و نیکوتین و بیمکس که شاید در دو مورد اول خیلی به زحمت نیوفتم اما وابستگیام به بیمکس چنان است که در طول 24 ساعت بهکررات احساس دلتنگی میکنم. خود البته میدانستم میزان وابستگی را. از زخمها و خلاءها که گذریم میرسیم به نیکوتینِ عزیزِ لعنتی که هیچ خیال نمیکردم ترکش چنان پرزحمت باشد. وقتی چند روز نمیکشم و دوباره باز میگردم گویی سطل آب یخی بر آتش درونم است. گاهی هراس برم میدارد که نکند باید تحت نظر پزشکِ روانی مصرف را کم کنم به سبب احوال بدِ روانم تا نکند تَرک باعث شودم تَرَکم هزار تکه شدن و خورد خاک شیر شدن بیانجامد. گاهی فکر میکنم حتی فکر کردن به اینها یک شوخی احمقانه است؛ برای آدمی که دو هفته پیش اگر هماتاقیاش رز یک ساعت دیرتر به خوابگاه میرسید به مصرف ماریجوانا یا کریستال روی آورده بود چنین دغدغههایی شبیه شوخیست. در تمام این سختیها باید ضرب کنم دوری چند هفتهای از رز را که حتما در نبودش در این 3هفته منتالم با شیب تندی افت خواهد کرد. به هرحال چارهای نیست. بنا دارم خودم را با نقاشی و سهتار و فیلدتئوری غرق کنم؛ استخر عمیقیست...
سلام
دعوت می کنمبرای نوشتن سریع و ساده دلنوشته ها و خاطراتتان از شبکه اجتماعی ویترین نیز استفاده نمایید
با سپاس