روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن
  • ۰۲/۰۲/۰۲

پدیدار

سه شنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۳۱ ب.ظ

"من می‌خوام طبیعت رو بفهمم... من اون چیزی که می‌بینم...دکتر گلشنی یه مثالی که می‌زد... مثلا یک خودکار رو بردارید از اون‌ور نور بتابونید، این‌جا(روی دیوار) یک خط می‌بینید، گوشی منم از اون‌ور نور بتابونید باز یک خط می‌بینید، حالا اگه یه کتاب رو هم ور داری اینم باز یک خط می‌بینی... اینو(سایه‌ی روی دیوار) می‌بینه، من از این(سایه) می‌خوام به این برسم(جسم)"

ترم پیش یک روز غروب با استادفاضل کلی راه رفتیم و حرف زدیم، اتمسفر بقدری دلچسب بود که لحظه به لحظه‌ی پیاده‌روی شبیه فیلم‌ها بود. در خلال گفت‌وگو من گفتم:"احساس می‌کنم ما سایه‌ای از حقیقت رو می‌بینیم". بعد البته سریع اصلاح کردم:"البته این حرفم خیلی خوش‌بینانه است، اگر حقیقتی باشه." دکتر سرش را تکان داد، برداشت من این بود که با حرفم موافق است؛ اگر حقیقتی باشه.

برای من زدن علیت زمانی جذاب بود، استاد با کنار گذاشتن واقعیت، دکتر با کنار گذاشتن کوانتوم استاندارد! من نیز البته فکر می‌کنم مکانیک کوانتوم این‌چنین نخواهد ماند اما این‌که تا کجا باید زد... آخ نمی‌دانم! آخ که چقدر هیچ نمی‌دانم! آخ و آخ، دلم می‌خواهد فریاد بزنم، از این میزان جهلم فریاد بزنم!!

۰۱/۰۵/۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۱)

“As long as our brain is a mystery, the universe, the reflection of the structure of the brain will also be a mystery"
ذهن من تازگی از ریشه های عمیق تری همه چیو میزنه...

یعنی این فرض که ما فعلا نمیتونیم از سایه به اون برسیم، باعث پیشرفت بیشتر نمیشه؟از همهمه ذهنمونو در نمیاره؟

پاسخ:
شاید باعث پیشرفت بشه؛ من فکر می‌کنم یک متافیزیکی تازه-جدید- می‌تونه تو خیلی چیزها باعث جلو رفتن بشه، وقتی هم کهنه بشه باعث رکود می‌شه. این فرض متافیزیکی تو، باعث پیشرفت می‌شه، تا جایی جلو هم می‌ره اما طبعا با این فرض مسئله حل نمی‌شه و البته این فرض جدید نیست، یعنی بنظرم مقدار زیادی از این راه  رفته شده. بنظرم نظریه نسبیت از ایده‌های این‌چنینی نشات گرفته، کوانتوم از ایده‌های رادیکال‌تر- نه فعلا که هیچ‌وقت نمی‌تونیم از سایه به اون برسیم- و حتی ایده‌های رادیکال‌تر که علی‌القاعده باید بیش‌تر آروم‌مون می‌کردن اتفاقا پریشون‌ترمون کردن. تنها در حالتی که "بپذیریم" ما راهی از سایه به اون نداریم ذهن از همهمه در می‌آد، که باز باید توجه کنیم این یک "فرض متافیزیکی"ـه و در نظر من کوتاه آمدنه و با مذهب(به معنای بد کلمه) فرقی نداره. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی