روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

روزبه

حجره‌ی کافری مشوش و مشغول

مختصات جنون‌نامه

روزبه

به‌جای سخن، رقم‌زدن
__________________________

مثل درد برخورد موج و صخره
مثل خستگی یوزپلنگ بعد از ناکامی
مثل غم سوختن مزرعه‌ی سبز
مثل خنکی شب‌های کویر
مثل زیبایی ستاره‌های درخشان
مثل شکوه کوه
__________________________

کرده‌ام توبه به دست صنم باده فروش

کـه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
__________________________

مردم دوست داشتن

نقش جهان

پنجشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۱:۵۷ ق.ظ

من هایزنبرگ نیستم که بور به کوهنوردی دعوتم کند. نمی‌خوام هم هایزنبرگ باشم. البته که من با بور، هیچ‌وقت کوه را نپیمودم، اما توفیق این را داشتم که با دکتر جعفری دور میدان نقش جهان را بپیمایم. در کنارش راه بروم و مرا دوست خود بداند. از جهان بگوییم، از فیزیک بگوییم، از سرن خاطره تعریف کند، از فلسفه و مذهب و عرفان و چِه و چِه و به و به و به! 

دکتر جعفری برایم جذاب است؛ نه برای این‌که ذرات‌کار است، نه برای این‌که در سطح اول مدیریتی سرن است، نه برای این‌که در CMS کار کرده، دکتر جعفری جذاب است چون خالصانه و صادقانه حرکت می‌کند. 

۰۱/۰۶/۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
هارب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی